ببیند تاری از موهای زن را نمی بیند ولی درد وطن را بداندیش مُسلَّح در خیابان دوباره مستقر بنمود ون را علی قیصری, ...ادامه مطلب
سکوتِ بی خبر از حال خویشم نه آنتن میدهد گوشی نه دیشم به دور از این همه آشفته حالی عسلبانو چه میخندد به ریشم علی قیصری, ...ادامه مطلب
نگارِ بهتر از جانم دوباره بیاویزد به احساسم ستاره کنارِ دلگشایِخواجه حافظ به شیرازم کشاند با اشاره علی قیصری, ...ادامه مطلب
یقین دارم که شیخِ لاابالی کماکان باشد از اندیشه خالی نمیداند سرابی دلفریب است بهشتِ حس برانگیزِ خیالی علی قیصری, ...ادامه مطلب
بنازم دامنِ پُرچین تان را بنازم زلف عطرآگین تان را نسیم آورده از باغ بهاران هوای صبح فروردین تان را علی قیصری, ...ادامه مطلب
اگرچه دورم از پَرچین چشمت خمارم می کند مُرفین چشمت بهشت مردم مشرق زمین است مسیرِ باغِ فروردین چشمت علی قیصری, ...ادامه مطلب
هنوز از اشتیاقِ حسِ نابت بنوشم استکانی از شرابت نشد از برق رخسارت بدوزم نگاهم را به نورِ آفتابت علی قیصری, ...ادامه مطلب
اگر چه سال ها پیرم گلِ ناز نباشی بی تو میمیرم گلِ ناز دلم را عصرِ تنهایی نکن تنگ که در آدینه دلگیرم گلِ ناز علی قیصری, ...ادامه مطلب
با آن که غزل پوشِ ارم آن ورِ پل بوددلشادی ام از عطر تنِ غنچه یِ گل بودپر می زدم از وسوسه در عالم رویاازعشق بهشتیکه پر ازکوزه یِ مُل بودنازک بدنی آمد و دادم دو سه ساغراز کهنه شرابی که سراسر الِکُل بوددر شور و شرِ ذهنیتم آن همه شادیاز زمزمه یِ نی لبک و ساز و دهل بودروزی که شدم منقلب از نامه ی اعمالدر دست چپم برگه ای از دفتر کل بوددر باغ جنان ناوک مژگانِ پری هاخونریز تر از سلسلهی خان مغول بودپیمودم اگر با دل و جانم تپه ها رامنزلگهِ بانو عسلم بر سرِ تُل بودعلی قیصری بخوانید, ...ادامه مطلب
بلورِ نقره ریزم را که دیده چراغ شعله خیزم راکه دیده ندارد نازِ او را رویِ مهتاب دوتا چشم عزیزم راکه دیده علی قیصری, ...ادامه مطلب
با آن که دلارایِ ارم آن ورِ پل بودشادابی ام از عطر تنِ غنچه یِ گل بوددر راهِ هدف ذره ای از پا ننشستمهرچند که در دور و برم تپه و تُل بودنوشیده ام از وسوسه در خُلّر شیرازاز کهنه شرابی که سراسر الِکُل بوددر حافظه یِ شعر و غزل آنهمه شادیاز زمزمه یِ نی لبک و ساز و دهل بودبر سینه یِ تاریخِ ملل حک شده قبلاًکورش پدرِ بی بدلِ ارتش کل بوددر کشورِ آزاد و رها شیخِ ستمگرخونریز تر از سلسلهی خان مغول بوداز طرزِ نگاه من و تو آینه دانستبانو عسلم تا چه قدَر ناز و تپل بودعلی قیصری بخوانید, ...ادامه مطلب
نشسته از وجودِ برفِ زیبا سفیدی بر تنِ باغِ تماشا زمستان میرسد وقتیکه پاییز رود کم کم به استقبال یلدا علی قیصری, ...ادامه مطلب
بریزد از نگاهِ نازِ باران بلورِ ریزه ریزه بر خیابان چه زیبا می نشیند روز برفی سفیدی بر تنِ سردِ زمستان علی قیصری, ...ادامه مطلب
اگرچه دورم از کویِ گلِ سرخ بهاری دارم از بویِ گلِ سرخ قدم را در اِرم آهسته بردار کهشبنم ریزد از رویِ گلِ سرخ علی قیصری, ...ادامه مطلب
هرچند که رخسار تو در دید نباشددر تابش بیوقفهیِ آتشکدهتردید نباشددر منظره یِ پُر شررِ شعله یِ رویت رازی ست که درچهرهیِ خورشید نباشدتا دشمن اندیشه فروشندهیِ یأساستاز زنده بهگورانِ فلاکت زده امیدنباشدخونریز ترین نسلِ بشر ناشرِ دینند اسلافِ عرب قابلِ تمجید نباشددر مدرسه یِ علم و خِرَد تابع عقلیم در مذهبِ ما مرجعِ تقلید نباشددیری ست که در میهنِ پهناورِ کوروش در حفظ وطن لشکرِ جاوید نباشدوحشی صفتان آینه ها را بشکستندتا جامِ جم از دوره یِ جمشید نباشدبانو عسلم قصه یِ این غصه درازستیک روز نبوده ست که تهدید نباشدعلی قیصری بخوانید, ...ادامه مطلب