با‌ آن که غزل پوش ارم‌‌ آن ورِ پل بود

ساخت وبلاگ

با‌ آن که غزل پوشِ ارم‌‌ آن ورِ پل بود
دلشادی ام‌ از‌ عطر تنِ غنچه‌ یِ گل بود

پر می زدم از‌ وسوسه در عالم رویا
ازعشق بهشتی‌که پر ازکوزه یِ مُل بود

نازک ‌بدنی ‌آمد و دادم دو سه ساغر
از‌ کهنه شرابی که سراسر الِکُل بود

در شور و شرِ ذهنیتم آن‌ همه شادی
از زمزمه یِ نی‌ لبک و ساز و دهل بود

روزی که شدم منقلب از نامه ی اعمال
در دست چپم برگه ای از دفتر کل بود

در‌ باغ ‌ جنان ناوک مژگانِ پری ها
خونریز تر از سلسله‌‌ی خان مغول بود

پیمودم ‌ اگر با دل و جانم تپه ها را
منزلگهِ بانو عسلم بر سرِ تُل بود

علی قیصری

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 40 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 22:48