عسل

متن مرتبط با «شدی» در سایت عسل نوشته شده است

در شهر غزالان چو شدی شاعر زن ها (علی قیصری)

  • در شهـر غـزالان چو شدی شاعـر زن هابا شعـر و غـزل دل ببر از پسته دهن ها از بسکه صبا رد شده از کوچه ی بارانقرمز شده رخسار گل از بـوسه زدن ها بگــذار نفـس در نفس ِ یاس پــر از گلتا پــر بکنـد روح تـو را , ...ادامه مطلب

  • شدی راضی که رنگم زرد باشد (علی قیصری)

  • شدی راضی که ﺭﻧﮕــﻢ ﺯﺭﺩ ﺑﺎشدتنـــــم از بار غــــم پُر درد باشد ندارم واهمـــــه از فصـــل پائیزﻫــــﻮﺍﯼ ﺑﯽ تـو بودن ﺳﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ مـن و تــو از اوائل زوج بـودیمچرا خواهی که یارت فـﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ غروب جمعه در حجم خیالــــمحضورت بی بروبــرگــــرد باشد بیا یک بار دیگـــــر با وفـــا باشنباید همسفـــــــر نامـــــرد باشد ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐـــﻪ در خلوت ﺑﻤﯿﺮﺩﻫﺮﺍﻧﮑﺲ ﻧﺰﺩ ﻋﺸﻘﺶ ﻃﺮﺩ ﺑﺎشد ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻋﺴﻞ در هر کجا هستوجـودش سالم و بــی درﺩ ﺑﺎﺷﺪ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت ۸ ب.ظ توسط علی قیصری| |,شدی,راضی,رنگم,زرد,باشد,علی,قیصری ...ادامه مطلب

  • انگور شدی غرق شرابم کردی (علی قیصری)

  • انگـور شدی غـــــــــــــرق شرابم کردی مشروب شدی خانه خـــــــــرابم کردی دیگــــر نشوم وسوسه ای مایه ی تلخ هوش از سر من بردی و خوابم کردی نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ساعت ۱۰ ق.ظ توسط علی قیصری| |, ...ادامه مطلب

  • روزی که شدی ظاهر در کِسوت زیبائی(علی قیصری)

  • روزی که شدی ظاهر در کِسوَت زیبائی از عشق تو افتــادم در معـرضِ شیدائی آن لحظه که بی چادر از کوچه گذر کردی بی تاب ترم کردی با چهــره ی رؤیائی هرچند که صدمنزل از دیده ی من دوری دنبال تو می گـــردم در وادی تنهائی ای عشق خیال انگیز دیگر به وطـن بازآ تا باغ بهـــاران را با غنچـــــه بیارائی در عرصه ی بی , ...ادامه مطلب

  • کاش می شد دفتر ناگفته ها را باز کرد(علی قیصری)

  • کاش می شد دفتر ناگفته ها را باز کرد تا مگر در وسعت دل شکوه را آغاز کرد کاش می شد در خیابان زیر چتر همدلی لحظه های دل تپیدن را به عشق ابراز کرد کاش می شد بارها مثل کبوترهای جلد راحت و آسوده دل تا هر کجا پرواز کرد کاش می شد با ترانه زیر باران در سکوت در شروع هر ترنم سوز دل را ساز کرد کاش می شد بارها بر موج دریا مثل قو جفت خـود را در کنار برکه ها آواز کرد کاش می شد از درِ دروازه ی قرآن گذشت دیدن از رخسار ماهِ شهره ی شیراز کرد کاش می شد در کنار باغِ گل مثل نسیم روی زیبای عسل را با نوازش ناز کرد  ,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت ...ادامه مطلب

  • کاش می شد کاشها را روی کاشی ها نوشت(علی قیصری)

  • کاش می شد کاشها را روی کاشی ها نوشت تا مگر بر ذهن کاشیها حواشی ها نوشت سالها از عشق شیرین، تیشه های کوهکن روی سنگ صخره ها از پُرتلاشی ها نوشت چهره اش را پنجه های خار خونی کرده بود آنکه در ناگـفته ها از دلخراشی ها نوشت بر درخـت نارون گنجشکِ خونین بال و پر  بارها بی پر زدن از سنگِ ناشی ها نوشت حک نگردد آرزویی بعدها بر سنگ قبر کاش میشد کاشها را روی کاشی ها نوشت قد و بالای عسل وقتی که آمد در میان میکل آنژ از مرمر و پیکر تراشی ها نوشت,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت ...ادامه مطلب

  • هر زمانی که ندانسته به راه افتادم (علی قیصری)

  • ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ سادگی کردم ﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻓـﺘﺎﺩﻡ نزﺩﻡ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺩﻫﻨﯽ ولی از ناز نگاهی به گناه افـتادم عمق این فاجعه را هیچ نیارم به زبان بسکه غافل شدم از چاله به چاه افتادم شکوه هرگز ننمایم که از اقبال سیه منِ ظلمت زده در سایه ی ماه افتادم نکنید صحبتی از خال لب و حلقه ی زلف  که دراین دامگه از بخت سیاه افـتادم  عمر بی مایه برفت و شب وصلت نرسید آخر از عشق و هوس خوار و تباه افتادم شعله ی روی عسل در نظرم جلوه نمود ناله ها کردم و در آتش آه افــتادم,هر زمانی که شدی تو کامران ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها