بی خبر پا را که بنهادم به کوی زندگی (علی قیصری)

ساخت وبلاگ

بی خبر پا را که‌ بنهادم به کوی زندگی
گم‌ شدم درکوچه‌ها از های وهوی زندگی

گرچه بودم در جوانی شعله‌ای‌ پُراشتیاق
رنگِ خاکستر شدم در آرزوی زندگی

در سراب تشنه کامان با ولع نوشیده ام
بارها زهر ‌ هلاهل از سبوی زندگی

در ازای کوششم با خارِ پرچین بسته شد
هر‌ مسیری را که بگشودم به روی زندگی

از کج اقبالی نباید می زدم گاهی گره
کثرت دلبستگی ها را به موی زندگی

بی وفایی با تشر جایِ محبت را گرفت
تا نپیچد اندکی در‌ خانه بوی زندگی

در هزار و یک شب‌ِ ناگفته‌ ها راوی شدم
تا که باشم شهرزادِ قصه گوی زندگی

در سراپای غزل از بغض خود گفتم ولی
همچنان بانو عسل باشد هلوی زندگی

علی قیصری

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 29 فروردين 1402 ساعت: 18:07