عسل

متن مرتبط با «کاش میشد باز کودک میشدیم» در سایت عسل نوشته شده است

چو رویای قشنگ کودکانه

  • چو رویایِ قشنگِ کودکانه چو بارانی که‌ زد بر بام خانه خیالم را به جنگل های گیلان کشاندی‌‌‌‌ نرم و نازک ‌‌ با ترانه علی قیصری, ...ادامه مطلب

  • دو بال بسته ام را باز کردم (علی قیصری)

  • دو بـالِ بستــه ام را بـاز کردم خـیالـم را پُــر از شیـراز کردم هوایی تر شدم بعـد از پریدن به سوی شهر گل پرواز کـردم علی قیصری, ...ادامه مطلب

  • باز اگر شاپرکی عاشق و دیوانه ی توست (علی قیصری)

  • باز اگر شاپرکی عاشق و دیوانه ی توست (علی قیصری) باز اگــر شاپـرکی عاشق و دیـوانه ی توستشمع رخسار تو را دیده که پروانه ی توستشهـره ی شهری و پیوستـه به دنبال تــو ام سالها رفت و ندانم کـه کجا خانه ی توستبس که بـر چشم و لبت ثانیـه ها زُل زده امخواب دیدم که لبم بــر لب پیمانه ی توستنقــره داغــم کند از عشق و هوس هُرم تنتآتش وسوسه در پنبـه ی بی دانـه ی تـوستخــم زلفـت کـــــه چنین ره زند از بـاد صبـاپر از امـواج بلندیست که بر شانه ی توستبـــر سر خـــــرمن شعـــرم بـه تبسم بنشیـناعتبار غـــــزل از خنده ی مستانه ی توستگـــرچه دائم بگــذاری به رهــم دانــه و دامهدفم خال لب و چـاله ی بر چانه ی توستای عسل خــانه ام از زلـزله هـا ریخت بهـمتکیه گاه دل من باش کــه ویرانه ی توست   نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۶ساعت ۵ ب.ظ توسط علی قیصری| | , ...ادامه مطلب

  • باز اگر شاپرکی عاشق و دیوانه ی توست (علی قیصری)

  • باز اگــر شاپـرکی عاشق و دیـوانه ی توستشمع رخسار تو را دیده که پروانه ی توستشهـره ی شهری و پیوستـه به دنبال تــو ام سالها رفت و ندانم کـه کجا خانه ی توستبس که بـر چشم و لبت ثانیـه ها زُل زده ام خواب دیدم, ...ادامه مطلب

  • کوچه های کودکی یادت که هست(علی قیصری)

  • ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ اسبهای چـــــوبکی ﯾﺎﺩﺕ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ بوی جــــوی مولیان یادش بخـــیر ﺷﻌﺮﻫﺎﯼ ﺭﻭﺩﮐﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﮐـﻪ ﻫﺴﺖ؟ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم خرداد ۱۳۹۶ساعت ۱۱ ق.ظ توسط علی قیصری| |, ...ادامه مطلب

  • کاش می شد دفتر ناگفته ها را باز کرد(علی قیصری)

  • کاش می شد دفتر ناگفته ها را باز کرد تا مگر در وسعت دل شکوه را آغاز کرد کاش می شد در خیابان زیر چتر همدلی لحظه های دل تپیدن را به عشق ابراز کرد کاش می شد بارها مثل کبوترهای جلد راحت و آسوده دل تا هر کجا پرواز کرد کاش می شد با ترانه زیر باران در سکوت در شروع هر ترنم سوز دل را ساز کرد کاش می شد بارها بر موج دریا مثل قو جفت خـود را در کنار برکه ها آواز کرد کاش می شد از درِ دروازه ی قرآن گذشت دیدن از رخسار ماهِ شهره ی شیراز کرد کاش می شد در کنار باغِ گل مثل نسیم روی زیبای عسل را با نوازش ناز کرد  ,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت ...ادامه مطلب

  • کاش می شد کاشها را روی کاشی ها نوشت(علی قیصری)

  • کاش می شد کاشها را روی کاشی ها نوشت تا مگر بر ذهن کاشیها حواشی ها نوشت سالها از عشق شیرین، تیشه های کوهکن روی سنگ صخره ها از پُرتلاشی ها نوشت چهره اش را پنجه های خار خونی کرده بود آنکه در ناگـفته ها از دلخراشی ها نوشت بر درخـت نارون گنجشکِ خونین بال و پر  بارها بی پر زدن از سنگِ ناشی ها نوشت حک نگردد آرزویی بعدها بر سنگ قبر کاش میشد کاشها را روی کاشی ها نوشت قد و بالای عسل وقتی که آمد در میان میکل آنژ از مرمر و پیکر تراشی ها نوشت,کاش میشد,کاش میشد باز کودک میشدیم,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها