هرچند که رخسار تو در دید نباشددر تابش بیوقفهیِ آتشکدهتردید نباشددر منظره یِ پُر شررِ شعله یِ رویت رازی ست که درچهرهیِ خورشید نباشدتا دشمن اندیشه فروشندهیِ یأساستاز زنده بهگورانِ فلاکت زده امیدنباشدخونریز ترین نسلِ بشر ناشرِ دینند اسلافِ عرب قابلِ تمجید نباشددر مدرسه یِ علم و خِرَد تابع عقلیم در مذهبِ ما مرجعِ تقلید نباشددیری ست که در میهنِ پهناورِ کوروش در حفظ وطن لشکرِ جاوید نباشدوحشی صفتان آینه ها را بشکستندتا جامِ جم از دوره یِ جمشید نباشدبانو عسلم قصه یِ این غصه درازستیک روز نبوده ست که تهدید نباشدعلی قیصری بخوانید, ...ادامه مطلب
ای کــه باشد, بیــن گل هـا امتیازت, بیشتر,می زند آتش بـه جــانم چشم نازت بیشتر وا نکن لب را که از هـر عابـری دل می برددر خیـابـان غنچـه هـای نیمـه بازت بیشتر بر کــویر سینه چاک و تشنه ی تفتیده دلبـرف و ب, ...ادامه مطلب
شدی راضی که ﺭﻧﮕــﻢ ﺯﺭﺩ ﺑﺎشدتنـــــم از بار غــــم پُر درد باشد ندارم واهمـــــه از فصـــل پائیزﻫــــﻮﺍﯼ ﺑﯽ تـو بودن ﺳﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ مـن و تــو از اوائل زوج بـودیمچرا خواهی که یارت فـﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ غروب جمعه در حجم خیالــــمحضورت بی بروبــرگــــرد باشد بیا یک بار دیگـــــر با وفـــا باشنباید همسفـــــــر نامـــــرد باشد ﻫﻤﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﮐـــﻪ در خلوت ﺑﻤﯿﺮﺩﻫﺮﺍﻧﮑﺲ ﻧﺰﺩ ﻋﺸﻘﺶ ﻃﺮﺩ ﺑﺎشد ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﻋﺴﻞ در هر کجا هستوجـودش سالم و بــی درﺩ ﺑﺎﺷﺪ نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت ۸ ب.ظ توسط علی قیصری| |,شدی,راضی,رنگم,زرد,باشد,علی,قیصری ...ادامه مطلب