چشم نازش از قشنگی بی نیازش کرده بود (علی قیصری)

ساخت وبلاگ
چشم نازش, از قشنگی, بی نیازش, کرده, بود
هم نشینِ غنـچه هـای نیمه بازش کـرده بود

در میان کـوچه ها از مرد و زن دل می ربود
پنجه های باغبان از بس که نازش کرده بود

مـن همـان آواره ی شهرم کــه بختم را سیاه
در شب یلـــــدا از آن زلـف درازش کـرده بود

بغض نی داند که از عشقش نخفتم لحظه ای
سینه ام را خانه ی سوز و گدازش کرده بود

می شـدم در زیـر باران شاهـد رنگیـن کـمان
آسمـــان را آبی از چــادر نمـازش کــرده بود

شهـره ی شهـر غـزل در دلبـری همتـا نداشت
شورِ مستی بین شعـرم یکه تازش کرده بود

گـر زمـانی در غــزل پوشیـده گفتـم از عسل
عاشقان را بی خبر از رمز و رازش کرده بود

علی قیصری,

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 25 آذر 1397 ساعت: 21:18