مثل برق آمد و از کوچه ی ما رّد شد و رفت (علی قیصری)

ساخت وبلاگ
مثل برق آمد و از کــوچه ی ما رّد شد و رفت
نفسی ماند و همان لحظه مُــــردد شد و رفت

دیدم از گودی چشمش کـه کمی واهمه داشت
َاز همان لحظه دچــار شک بی حد شد و رفت

گـونه ی دخترک از بوسه چه قـــرمز شده بود
عشوه ها کرد و پر ازخنده ی ممتد شدو رفت

دیگــر آن میوه ی ممنوعـــه به کس دل ندهد
آخر از بهر دلــــم کافــــر و مُــرتد شد و رفت

گفتم ای فتنه گـر از عـــــرض خیابان مـــگذر
بی خیال از خطر و هر چـه پیامد شد و رفت

دلفریبی کـــه سحر مونس جـــــانم شده بود
با مــنِ ساده دل از بخت بـدم بـد شد و رفت

قلــــمم می دود از نو به مـــــــوازات قطـــار
در غروبی کـه عسل راهی مقصد شد و رفت

 

نوشته شده در جمعه دوم تیر ۱۳۹۶ساعت ۹ ق.ظ توسط علی قیصری| |

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 202 تاريخ : جمعه 13 مرداد 1396 ساعت: 3:02