یاد ایامی که بوسه بر رخِ گل می زدم (علی قیصری)

ساخت وبلاگ
یاد ایامی که بوسه بر رخِ گل می زدم (علی قیصری)
یادِ ایّامی کـــه بوسه بـــر رخِ گل می زدم
فارغ از غمها قــــدم در باغ سنبل می زدم
روبـــــــروی دلبـــــرم در انتهـــای باغ سبز
می نشستم روزها حرف از تعامل می زدم
در نبودش باز می کردم کتابِ خـــواجه را
می شدم آسوده دل وقتی تفــأل می زدم
ساکت و تنها کنار پنجــــــره در هــر نفس
وقت دلتنگی غروبِ جمعه را زل می زدم
هر زمانی می گذشت از کـوچه باغِ دلگشا
بـر لباس از عشق او عطر گلایول می زدم
می گرفتم درخیابانها سه تارم رابه دست
نیمه شب گیـــــراتر از آوای بلبل می زدم
زیر یاس پــر شکوفه در کنار جــــوی آب
شانه بر زلف عسل در هــر تغزل می زدم

نوشته شده در شنبه ششم خرداد ۱۳۹۶ساعت ۱۱ ق.ظ توسط علی قیصری| |


عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 19:36