روزی که فرستاد مرا پیکِ بشارت (علی قیصری)

ساخت وبلاگ
روزی که فرستاد مرا پیکِ بشارت

گفتا که رهایت کنم از بندِ اسارت

با لشکر غم آمد و با حیله و نیرنگ

دنیای پر از عشق مرا داد به غارت

شعر و سخنم هیچ ندارد سرِ یاری

تا آنکه حکایت کنم از عمق خسارت

غیر از هنرِ سرکشی و تهمت بیجا

در مکتب او کس نکند کسب مهارت

آنقدر دعا می کنم از دست شیاطین

تا آنکه خدا خود بکند دفع شرارت

هر چند که ما دربدر و خانه بدوشیم 

آنها همگی صاحب کاخند و عمارت

ای چشمِ پر از خون به که گویم که شقایق

بر دار فنا رفت به انگشتِ اشارت

در مجلس بی مایه، عسل هیچ نباشد

بر قدرت قداره کشان حق نظارت

 

 

عسل...
ما را در سایت عسل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 254 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 21:18