یـارِ محبــوبـم نمی دانــد کـــه از راهِ نیـاز
در غـروب بی کسی محتـاجِ دلـداری شدم
چـاره ام در روزِ تنهـایی غــزل گفتن نبود
شاعــر گل واژه هـا از روی ناچــاری شدم
در نگاه پر سکوتِ چشمه ی مردابِ خیس
برکه ای بودم که از شور غزل جاری شدم
از همانروزی که دف با شعرِ حافظ میزدم
خارج از انـدیشه هـای ساده انگاری شدم
پا نهـــادم در میـان بــرف بهمــن لاجــرم
میــزبانِ روزهـای ســرد و تکـــراری شدم
در پـس بـاغ قنـاری پشت پَـرچـین خیال
عاشـق روی عسل در حـینِ گلـکاری شدم
علی قیصری
عسل...برچسب : نویسنده : asalpoemo بازدید : 256