سپیداندامِرویایی چهچشم محشری داریبه دستان ِ بلورینت شراب و ساغری داریپرِ پروانه می ریزد به روی شال زربفتتخدایمن!عجب رخسارآتش گستری دارینمیدانیمگر بانو که باغ گل تماشایی ستبیفکن پرده از رویت کهنیکو منظری داریهمانروزیکه بنهادی قدم در باغ فروردینمن از بوی تو فهمیدم تن گل پروری داریچو آهوی ِ به دامافتاده در بندت گرفتارمگره از مشکلم بگشا اگر پیغمبری داریفریباییکهخوردمدربهشتتگولِشیطان راتو آن حوّای جذابی که سیب نوبری داریعسلبانو شِکَنج ِ بافه یِ زلف طلایی رابه رویشانه افشانکنکه موهایزریداریعلی قیصری بخوانید, ...ادامه مطلب